یه زندونی افتاده گوشه ی دیوار میگن میخواد بمیره با طناب دار میخواد هرجوری شده،بکنه بره شب و روز دنبال راه فرار ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── گفتن بهش از خوبیا رد شده حالا دیگه بدی رو بلد شده گفتن به بهش حبسشو بریدن محکوم به حبس ابد شده ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── حالا محکوم به مرگم به جرم بی گناهی میگیرتت میدونم اگه کشیدم آهی توی زندون چشمات من حبسمو کشیدم نتونستم بمونم نفستو بریدم